از جمله مباحثی که امروزه در تمام فرهنگها و جوامع سهم زیادی از گفتهها و نوشتهها را از خود کرده مسئلة خشونت و مداراست، این بحث، به ویژه در جهان اسلام از آن رو حائز اهمیت بیشتری است که از سویی، برخی قاطعیت در احکام که صلاح و سعادت جامعه در آن است را خشونت تلقی کرده و برخی مدارای اخلاقی را به معنای تسامح غربی دانستهاند، در حالی که اصولا آبشخور نظری و اصول فکری هریک کاملا متناقض است. اسلام این موضوع را چه در حوزة نظر و چه در عرصة عمل دایر مدار اصل بنیادین عدالت دانسته و آن را به هیچوجه به طور مطلق، رد یا تأیید نکرده و ضمن تفکیک حوزههای مختلف فردی و اجتماعی مبنای اولیه را بر خشونت حداقلی و مدارای حداکثری قرارداده ضمن اینکه هرجا که تضییع حقوق اجتماعی، در خطر افتادن شاکلة نظام، زیرپانهادن عدالت و معنویت جامعه در پیش باشد هرگز در قاطعیت خود کوچکترین مماشاتی را به خرج نمیدهد همچنان که در هیچ فرهنگ و جامعهای چنین سهلانگاری روا دانسته نشده است.