آوای مهر95

محمد (ص) پیام آور صلح و دوستی

آوای مهر95

محمد (ص) پیام آور صلح و دوستی

آوای مهر95

این وبلاگ برای پرسش مهر 95 ایجاد می شود و رسالتش دنیای عاری از خشونت و گسترش صلح و دوستی است. باشد که هیچ بهانه ای برای رشد خشونت در دنیای زیبایمان نباشد

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

عفو و بخشش یکی از آموزه‌های دین است که در جای‌جای زندگی بشر اهمیت فراوان دارد همچنین شاعران و نویسندگان بزرگ این مرز و بوم در اشعار و آثار خود به مسئله عفو و گذشت  توجه بسیاری نشان داده و اصطلاحات و مفاهیم مربوط به عفو و گذشت را به کار برده‌اند. مقاله‌ی پیش رو در خصوص « عفو و گذشت » در نگاه حکیم فردوسی، نظامی، سعدی و حافظ نگارش یافته است . که نویسنده با شواهدی زیبا بیان کرده است.

 

در کشور ما همیشه مهم‌ترین مسائل جامعه و مردم همانند مسائل دینی، عرفانی، تاریخی، اجتماعی و مسائل خردگرایانه در ادبیات جای گرفته و بُعد اخلاقی جای خود را در تمامی قسمت‌های مختلف ادبیات باز کرده است. برای مثال، می‌توان رگه‌هایی از مضامین عفو و گذشت  را در ادبیات مشاهده کرد که این خود حاکی از توجه ایرانیان به این مسئلة مهم است. ه خوبی می‌دانیم که همیشه مهم‌ترین مسائل ملل مختلف در ادبیات آن‌ها مطرح می‌شود. ادبیات یکی از جلوه‌های قابل لمس فرهنگ است.

از مشخصات بارز شعر کهن فارسی با همة تنوعی که از لحاظ اندیشه و احساس و مشرب گویندگانش در آن وجود دارد، ارزش‌های اخلاقی و انسانی است که چونان گوهرهای تابناک، جان و دل فضیلت‌جویان هنردوست را تاکنون از فروغ معنوی خود روشنی بخشیده و نوازش کرده و در طول حیات هزارسالة خود راهنمای نسل‌ها و پرورش‌دهندة قرایح و استعدادهایی بسیار بوده است.

اهمیت صلح در فرهنگ ایرانی و نفی جنگ بررسی ارزش‌های بشردوستانه در فرهنگ ایران به وضوح در آثار شاعران و نویسندگان دیده می شود. در تاریخ ایران نمونه‌های مشهوری از احترام به کرامت انسانی و ارزش‌های بشردوستانه هم‌چون کوروش بزرگ پادشاه ایران ( متوفی- ۵۲۹ ق.م)وجودد دارد که عملکرد وی در جنگ با بابل و لیدی خود می‌تواند موضوع بررسی مستقلی در رعایت ارزش‌های بشردوستانه در جهان باستان باشدد (ر.گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین ،چ۸، صص ۱۴۴-۱۴۱)

همچنین محبّت وعلاقه ی شاعران ایرانی به نوع انسانی، به خصوص ستم دیدگان و بیچارگان با نبوغ ادبی و ذوق رفیع و قریحه‌ی سرشار شاعری همراه شده وبه راهنمایی زبر دستان و زیر دستان برای زندگانی بهترو سرشار از بهجت و سرور آمیخته با محبّت و عدالت پرداخته است.شاعران از قدرت ادبی خود صرفا ارشاد و رهبری خلق را درنظر داشته و از آن روی که نوع انسانی را به خوبی شناخته و با بینشی کم نظیر به انگیزه های اعمال و افعال ایشان پی برده، در وصف اخلاقیّات و تمنّیّات آدمیان به نوعی سخن گفته که کاملاً با ذات انسان منطبق می‌نماید.برای روشن‌تر شدن موضوع به بررسی نمونه‌هایی از آثار شاعران بزرگ ایران‌زمین  بهه مسئله عفو و گذشت  در آثار گران‌قدر آن‌ها می­پردازیم.


فردوسی


بخش بزرگی از شاهنامه به جنگ‌ها و نبردهای میهنی اختصاص دارد. با این وجود همواره بر اولویت داشتن صلح بر جنگ و بیان ناپسندی و زشتی جنگ تأکید شده‌است. در برخی ابیات شاهنامه با دیدگاهی خردگرایانه به ناپسندبودن جنگ و سودمندبودن صلح اشاره شده است. از جمله در سخن سیاوش اسطوره صلح‌طلبی و جنگ‌ستیزی شاهنامه، بیان شده‌است:

سیاوش چنین گفت کاین رای نیست       همان جنگ را مایه و جای نیست (شاهنامه فردوسی، ج ۱،‌ص ۵۰۹)

در جایی دیگر، رستم بزرگترین پهلوان شاهنامه در ستایش صلح و نکوهش جنگ می گوید:

کسی کآشتی جوید و سور و بزم         نه نیکو بود تیز رفتن به رزم

همه یافتی، جنگ، خیره مجوی          دل روشنت زآب تیره مشوی (همان، ج ۱،ص۴۵۱)

یکی دیگر از پهلوانان نیک‌اندیش شاهنامه که تباری تورانی دارد، « پیران» است که درباره اولویت‌داشتن صلح بر جنگ می‌گوید:

مرا آشتی بهتر آید ز جنگ              نباید گرفتن چنین کار تنگ (همان، ج2، ص 251).

در موارد دیگر در شاهنامه تنها به نفی کلی جنگ و بیان این نکته که صلح بر جنگ برتری دارد، اکتفا نشده است، بلکه به پیامدهای زیان‌بار جنگ نیز اشاره شده است، از جمله در جایی از زبان افراسیاب که البته پهلوانی جنگ‌طلب بوده‌است ولی در برهه‌هایی از رفتار خود پشیمان می‌شده‌است، ابراز شده است:

«بسی نامداران که بر دست من         تبه شد به جنگ اندر آن انجمن

مرا سیر شد دل زجنگ و بدی           همی جُست خواهم ره ایزدی

کنون دانش و داد باز آوریم             بجای غم و رنج ناز آوریم (همان، صص ۴۵-۴۴۴)

یکی از مهم‌ترین پیامدهای زیان‌بار جنگ، خونریزی است. در شاهنامه با بیان این نکته که جنگ با خونریزی در پیوند است به نکوهش جنگ پرداخته شده است، از جمله ایرج نخستین پهلوان شاهنامه که در راستای صلح‌طلبی و جنگ ستیزی، جان خود را از دست می‌دهد، خطاب به برادران جنگ‌طلب خود می‌گوید:

جهان خواستی یافتی خون مریز      مکن با جهاندار یزدان ستیز

پسندی و همداستانی کنی              که جانداری و جانستانی کنی (همان، صص ۷۴-۷۳).

در شاهنامه فردوسی، جنگ افزون بر آن‌که از ماهیتی خردستیزانه برخوردار است، سرشتی ضدخدایی نیز دارد. به دیگر سخن دست‌یازیدن به جنگ تجاوزکارانه در شاهنامه به معنای پیکار با خدا و برگزیدن روشی است که در ستیز با اراده خداوندی قرار دارد، نمونه‌های بسیار زیادی در این باره وجود دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

از زبان سیاوش در بیان ناسازگاری جنگ تجاوزکارانه با خواست خداوند:

ورایدونکه جنگ آورم بی گناه                   چنین خیره با شاه توران سپاه

جهاندار نپسندد این بَدزمن                        گشاید برمَن زبان انجمن( همان، ص ۴۵۴)

در یکی از جنگ‌های میان کیخسرو  با افراسیاب پادشاه توران، گروهی از سپاهیان افراسیاب به اسارت قشون کیخسرو در می‌آیند. کیخسرو با وجود کینه عمیقی که تورانیان از وی داشتند به مهربانی با آنان روی می‌آورد و ضمن همدری با وضعیت آنان، اینن اسیران را در ماندن نزد کیخسرو به عنوان میهمان وی و یا بازگشت به سرزمین خود مُخیر می‌سازد، در این باره در شاهنامه آمده است:

کنون بر شما گشت کردار بد            شناسد هر آنکس که دارد خرد

نیم من بخون شما شسته چنگ         نگیرم چنین کار دشوار تنگ

همه یکسره در پناه منید           اگر چند بدخواه گاه منید

هر آنکس که خواهد که باشد رواست      درین کار نافزایش نه کاست

هرآنکس که خواهد که زی شاه خویش        گذارد نگیرم برو راه پیش (همان،ج۲،ص۴۸۶)

 

مصلح، ملقب به مشرفالدین و مشهور به سعدی نسبت به خلق جهان مشفق و مهربان است. او  مبشر صلح و بشردوستی است و چون کرامت انسان و آزادی او در نظرش اهمیت فراوان دارند، غایت آرزویش تفاهم میان ملت‌ها و از بین رفتن خصومت‌ها و کدورت‌ها از جوامع انسانی است و در این ارتباط با احساس مسئولیت و غمخواری نسبت به ناتوانان و بیچگارگان، خطاب به مصلحان و خیراندیشان، توصیه‌هایی این چنین دارد که در باب اول گلستان می‌خوانیم:

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

وی پرهیز از جنگ را در صورتیکه از راههای مسالمت آمیز میتوان به اهداف رسید، توصیه میکند:

چو شاید گرفـــتن بنرمی دیــــار                                 به پیکار خون از مشــامی میـــار

به مردی که ملک سراسر زمین                                  نیرزد که، خونی چکد بر زمین...

چو بر دشمنی باشدت دســـترس                              مرنجانش کو را همین غصّه بس

عدو زنده سر گـــشته پیرامــنت                                   به از خــون او کشته در گردنــت

و صلح را بر جنگ در شرایطی که عجز دشمن آشکار گشت و به صلح تمایل دارد ترجیح می دهد و شاه را به پذیرش آن توصیه میکند: (همان، ص 1211)

اگر پیل زوری و گر شیر چنگ                                   به نزدیک من صلح بهترکه جنگ...

گــر صلح خواهد عـدو سر مپیچ                                   و گر جنگ جوید عــنان بر مپیــچ

کــه گـــروی بــــبندد در کـارزار                                   تو را قدر و هیبت شود یک،هزار...

وگر می برآید به نرمی و هــوش                             به تندی و خشم ودرشتی مــکوش

وی در حکایتِ نخستِ بابِ اول ِ گلستان، سازی شگفت انگیز و روح نواز از تسامح اجتماعی کوک می کند:

« پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد. بیچاره در آن حال نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن که گفته اند هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید.... ملک پرسید:«چه می گوید؟» یکی از وزرای نیک محضر گفت:«ای خداوند همی گوید والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس». ملک را رحم آمد و ازسرخون او در گذشت. وزیر دیگر که ضدّ او بود گفت:«ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن. این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت». ملک را روی از این سخن در هم آمد و گفت: «آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای این خُـبثی و خردمندان گفته اند دروغی مصلحت آمیز به که راستی فتنه انگیز».

در این روایت، گرایش شاه به تساهل و تلاش برای یافتن محمل ِ گذشتن از خون اسیر محکوم به مرگ، سخت قابل توجه است. از آنجا که احتمال بسیار می رود که داستانهای گلستان برخاسته از ذهن خلـّاق سعدی و فاقد ریشه ها و صبغه های تاریخی و عینی باشد، سمت گیری شاعر به سوی تسامح و تساهل و مدارا از یک سو و پرهیز از خشونت حتـّی با توسـّل به دروغ بیانگر دفاع سعدی از حقوق شهروندی است.(همان، ص 67).

روایت تساهل، مدارا پیشگی و جرم پوشی در ادامۀ حکایات باب اوّل گلستان نیز می آید. سعدی در حکایت هفده « جرم پوشی» و گذشت یکی از پادشاهان را چنین می ستاید :

خدای راست مسلـّم بزرگواری و لطف                        که جرم بیند و نان برقرار می دارد

 

نرم خویی:
 در زندگی اجتماعی و معاشرت و مدارا با مردم ،سعدی نرم خویی و نیک خواهی،به ویژه دوری از خشونت را مایه‌ی افزایش دوستان می‌داند:
به نرمی ز دشمن توان کرد دوست
چو با دوست سختی کنی دشمن اوست
به اخلاق با هر که خواهی بساز
اگر زیر دست است و گر سر فراز
(بوستان،باب4: 305)
 سعدی در کنش‌ها و واکنش‌ها و رفتار های متقابل انسان‌ها به نوعی قصاص و انتقام و به بیان دقیق‌تر به نوعی جزا و سزای عمل ،سخت معتقد است:
نه هرکه بر زیر دستان نبخشاید به جور زَبَردستان گرفتار آید؟
نه هر بازو که در وی قوّتی هست
به مردی عاجزان را بشکند دست
ضعیفا ن را مکن بر دل گزندی
که درمانی به جورِ زور مندی(گلستان،باب 8 :191 )
نکوکاری در مقابل لغزش دیگران:
 هرچند سعدی«نکویی با بدان کردن » را به مثابه‌ی «بد کردن به جای نیک مردان » می‌داند و با آنکه معتقد است: «ترحّم بر پلنگ تیز دندان / ستم کاری بود بر گوسفندان »؛ولی در تحلیل نهایی ودر اعماق قلب خود به جامعه‌هایی و درست‌تر به انسان‌هایی آرمانی؛ یعنی به «نیک مردان پارسا» یی می‌اندیشد که حتی بر دشمنان خود می‌بخشایند وبه اصطلاح شاعر حتی « دل دشمنان را هم تنگ » نمی‌خواهند(ترابی،1376: 145)
شنیدم که مردان راه خدا
دل دشمنان هم نکردند تنگ
تو را کی میسّر شود این مقام
که با دوستانت خلاف است و جنگ؟
(گلستان ،باب 2: 71)
 سعدی در تأکید بر مسئله‌ی نیکی و نکوکاری از سوی « نیک مردان بخرد» در مقابل لغزش‌هایی که دیگران داشته‌اند می‌افزاید:
عجب ناید از سیرت بخردان
که نیکی کنند از کَرَم با بدان
یکی بر به طی در بغل داشت مست
به شب در سرِ پارسایی شکست
چو روز آمد آن نیک مردِ سلیم
برِ سنگ دل برد یک مشت سیم
که دوشینه معذور بودی و مست
تو را و مرا بربط و سر شکست
مرا به شد آن زخم و برخاست بیم
تورا به نخواهد نشد الّا به سیم (بوستان،باب 4 :318)

حافظ

حقیقت هستی وجود خدای تعالی است که تجلی‌گاه وی دل‌های پاک انسان‌هایی است که قلوبشان از عشق معنوی سرشار می‌باشد و رسیدن به حقیقت و درک لقای حق جز از راه پاک کردن روح از رذایل اخلاقی و کشتن حرص و خودپسندی و امیال نفسانی، مقدور نیست.

***
ب ـ انسان دوستی
رندی آموز و کرم کن که نه‌چندان هنر است
حیوانی که ننوشد می و انسان نشود
(غزل
 ۲۲۰، ص ۴۵۶)
 روحیه مدارا و تساهل حافظ، تا حدود زیادی، از انسان دوستی کم نظیر و شگفت‌انگیز وی که از هرگونه وابستگی قومی، ملی، مذهبی، نژادی و فارغ است، نشأت گرفته و متقابلاً در آن تجلی یافته است.

۳٫نیکویی در برابر جفا کاری
از دیدگاه حافظ، نیکی واقعی در مهرورزیِ در قِبالِ بدکاری مصداقِ تام می‏یابد:
آن کیست کز رویِ کرم با من وفاداری کند؟
برجایِ بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند؟
(غزل
 ۱۸۶، ص ۳۸۸)
آن که پامالِ جفا کرد چو خاکِ راهم
خاک می‌بوسم و عُذرِ قَدَمش می‌خواهم
(غزل
 ۳۵۳، ص ۷۲۲)
آن که بی‌جرم برنجید و به تیغم زد و رفت
بازش آرید خدارا که صفایی بکنیم
۱۰
(غزل
 ۳۷۰، ص ۷۵۶)
در یکی از قطعات دیوان حافظ، با توسل به دو تمثیل، مورد تأکید قرار گرفته است:
بر تو خوانم ز دفتر اخلاق
 
آیتی در وفا و در بخشِش:
 
«هر که بخراشدت جگر به جفا
 
همچو کانِ کریم زر بَخشَش
کم مباش از درخت سایه فکن
هر که سنگت زند ثمر بَخشَش
 
از صدف یاد گیر نکته حلم
هر که بُرَّد سَرَت گُهر بَخشَش
۱۱»
(قطعه
 ۲۱، ص ۱۰۷۴)
۶٫ ۷٫دوستی و مهرورزی 
 به اعتقاد حافظ، اختیارِ طریقِ دوستی موجب کامروایی انسان‌ها و انتخابِ راه تخاصم و تنازع منشاء آلام و مصایبِ بسیار برای آدمیان است: 
نبود رنگِ دو عالَم که نقش الفت بود
زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت
(غزل
 ۱۷، ص ۵۰)
درختِ دوستی بنشان که کامِ دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنجِ بی‌شمار آرد
(غزل
 ۱۱۱، ص ۲۳۸)
و نیز:
 
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زرِ ناسره بفروخته بود
(غزل
 ۲۰۵، ص ۴۲۶)
هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید
در رهگذارِ باد نگهبانِ لاله
۱۳ بود
(غزل
 ۲۰۹، ص ۴۳۴)
کمتر از ذره نِئه‌ای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگهِ خورشید رسی چرخ زنان
(غزل
 ۳۸۰، ص ۷۷۷)
تا درختِ دوستی کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
(غزل
 ۳۶۲، ص ۷۴۰)
دامنِ دوست بدست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و ایمن گذر از اهرمنان
(غزل
 ۳۸۰، ص ۷۷۷)

از روزگاران دیرین تاکنون، عفو و بخشش نقشی اساسی در ادبیات ما داشته و از موضوع‌های محوری رشته‌های مختلف ادبیات بوده است. مواردی که بیان شد، نمونه‌هایی از اهمیت صلح‌طلبی در اشعار فردوسی، سعدی و حافظ  بود و مصادیق فراوانی دیگری نیز در این باره وجود دارد که از بیان همگی آنان صرف نظر شده است. با بررسی شعر شاعران به عنوان نماد اصلی فرهنگ و تمدن ایرانی دریافته می‌شود که در اشعار شاعران  بر ستایش صلح و نکوهش جنگ تأکید شده‌است و هم‌چنین ارزش‌های بشردوستانه‌ای توجه ویژه‌ای قرار داشته است. هر چهار شاعر - فردوسی و سعدی و حافظ - اندیشه ای بشری و جهانی، و به دور از تعصب و قشری نگری دارند و توصیه به صفات نیکی چون مدارا، بخشش، گذشت، احسان و تساهل و تسامح که زمینه ساز برقراری صلح و آشتی است، در آثار هر سه شاعر جایگاهی خاص دارد.

این شاعران پارسی با مطرح کردن مسائلی چون عفو و گذشت به ما گوشزد می‌نماید که پیش از هر مسئله ای باید موارد عفو و گذشت  مدّنظر قرار گیرد و با اینکه چندین قَرن از روزگار می‌گذرد همین نکات در زمان ما نیز وجود دارد و باید رعایت شود؛ در نتیجه جمع داشتن، ایثار و گذشت و سجایای اخلاقی برای بهبود روابط اجتماعی ضروری است . در آثار این شاعران کفه‌یی موضوع‌های مربوط به ملاطفت و مهربانی و نوع پروری،سنگین‌تر از موضوع‌های مربوط به خصومت و کینه توزی و روابط غیر انسانی است.

 

نظرات  (۱)

با سلام..بسیار عالی بود و به من در انجام کار ترجمه کمک زیادی کرد. خدا یارتان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی